ملیجکلغتنامه دهخداملیجک . [ م َ ج َ ] (اِخ ) (... اول ) محمد فرزند دوستی چوپان گروسی برادر امینه اقدس یکی از زنان سوگلی ناصرالدین شاه است . (از تاریخ رجال ایران ج 3 ص 219). رجوع
ملیجکلغتنامه دهخداملیجک . [ م َ ج َ ] (اِخ ) غلامعلی خان ، معروف به ملیجک و ملقب به عزیزالسطان و بعد سردار محترم . برادرزاده ٔ امینه اقدس گروسی یکی از زنان سوگلی ناصرالدین شاه و
ظریفطبعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی حاضرجواب، شوخ، بذلهگو، خوشمشرب، شیرینسخن، ظریف، ظریف طبع، شوخطبع، باحال، بامزه، دلقک، مقلد، مزاحگو، لطیفهگو (سرا) باریکدان، هوشیار، س
پادشائیلغتنامه دهخداپادشائی . [ دْ / دِ ] (حامص مرکب ) سلطنت . شاهی . پادشاهی : واز روزگار مسلمانی باز، پادشائی این ناحیت اندر فرزندان باو است . (حدود العالم ). ناحیتی از ناحیتی بچ
ملجکثلغتنامه دهخداملجکث . [ ] (اِخ ) دهی است [از خلخ ] به براکوه نهاده آبادان و بانعمت و پادشاهی خلخ بدانجاست . (از حدود العالم چ دانشگاه ص 82).
ملیجلغتنامه دهخداملیج . [ م َ ] (اِ) مَلج َ . یکی از انواع نارون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نامی است که در کتول و رامیان به درخت نارون نهند. و رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 1 ص