مغاثةلغتنامه دهخدامغاثة. [ م ُ ث َ ] (ع ص )زمین باران رسیده . (آنندراج ). ارض مغاثة؛ زمین باران رسیده . (ناظم الاطباء).
مقاصةلغتنامه دهخدامقاصة. [ م ُ قاص ْ ص َ ] (ع مص ) کشنده ٔ یکی را بازکشتن . (ترجمان القرآن ). کشنده را بازکشتن . قِصاص . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جراحت عوض