مزهزهلغتنامه دهخدامزهزه . [ م ُ زَ زِه ْ ] (ص ) نعت فاعلی منحوت از «زه زه » فارسی . آفرین گوی . زه زه گوینده : پرویز ملک چون سخنی خوب شنیدی آن را که سخن گفتی ، گفتیش که هان زه پر
مذحذحلغتنامه دهخدامذحذح . [ م ُ ذَ ذِ ] (ع ص ) بادی که خاک را برد. (آنندراج ). بادی که گرد و خاک پراکنده کند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ذحذحة. رجوع به ذحذحة شود. || شخصی ک
ایاملغتنامه دهخداایام . [ اَی ْ یا ] (ع اِ) ج ِ یوم . (دهار) (منتهی الارب ). اصل آن ایوم ، واو به یاء بدل شده و در یاء ادغام شده است . (منتهی الارب ). || فارسیان به معنی مطلق وق
الفاظلغتنامه دهخداالفاظ. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لَفظ. سخنان . (آنندراج ) (المنجد). صاحب تاج العروس گوید: «لفظ» واحد «الفاظ» و آن در اصل مصدر است - انتهی . و صاحب منتهی الارب آرد: لفظ؛
ایدونلغتنامه دهخداایدون . [ ای / اَ /اِ ] (ق ) اینچنین . (برهان ) (آنندراج ). اینچنین و بدین طریق . (ناظم الاطباء). همچنین . (لغت فرس اسدی ) (اوبهی ) (غیاث اللغات ) . پهلوی ، اتو