قردمانیةلغتنامه دهخداقردمانیة. [ ق َ دُ نی ی َ ] (معرب ، اِ) سلاحی است که اکاسره میساختند و در خزائن خود ذخیره میکردند و آن را کردومانه میخواندند، و معنی آن به عربی «عمِل وَ بقی » ا
قردمانالغتنامه دهخداقردمانا. [ ق َ دَ ] (معرب ، اِ) قردامومن . قردمانه . قردمانی . قاقله ٔ صغار. گرم و خشک است به درجه ٔ سوم ، بیماریهای عصب و دردسر که از سردی بود و فالج را سود دا
قردمانةلغتنامه دهخداقردمانة. [ ق ُ دُ ن َ ] (معرب ، اِ)کرویای صحرایی است ، و آن را کرویای جبلیه و کرویای شامیه و کرویای رومیه و کرویای فارسیه نیز گویند، و بعضی گویند تخم بدران است
قردمانیةلغتنامه دهخداقردمانیة. [ ق َ دُ نی ی َ ] (معرب ، اِ) سلاحی است که اکاسره میساختند و در خزائن خود ذخیره میکردند و آن را کردومانه میخواندند، و معنی آن به عربی «عمِل وَ بقی » ا
قردمانالغتنامه دهخداقردمانا. [ ق َ دَ ] (معرب ، اِ) قردامومن . قردمانه . قردمانی . قاقله ٔ صغار. گرم و خشک است به درجه ٔ سوم ، بیماریهای عصب و دردسر که از سردی بود و فالج را سود دا