قثلغتنامه دهخداقث . [ ق َث ث ] (ع اِ) گیاهی است ریزه . || (مص ) کشیدن . گویند: فلان یَقُث ﱡ مالاً؛ یعنی یجرّ؛ راندن و برکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و فعل آن از نصر است .
re-entrantدیکشنری انگلیسی به فارسیتازه وارد، چند دخولی، بازگذشتی، درون رو، دوباره داخل شونده، متوجه بسمت داخل
قثلغتنامه دهخداقث . [ ق َث ث ] (ع اِ) گیاهی است ریزه . || (مص ) کشیدن . گویند: فلان یَقُث ﱡ مالاً؛ یعنی یجرّ؛ راندن و برکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و فعل آن از نصر است .
حق الثبتلغتنامه دهخداحق الثبت . [ ح َق ْ قُث ْ ث َ ] (ع اِ مرکب ) آنچه بر ارباب محاضرو غیره پردازند برای ثبت ایقاعی یا عقدی و جز آن .
سوق الثلاثالغتنامه دهخداسوق الثلاثا. [ قُث ْ ث َ ] (اِخ ) محله ای است به بغداد. (منتهی الارب ). بازاری است در بغداد که روز سه شنبه در آنجا خرید و فروخت میشود و در قدیم خانه های فحول عل
فرق الثانیلغتنامه دهخدافرق الثانی . [ ف َ قُث ْ ثا ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) آن شهود قیام خلق به حق و رؤیت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت بدون احتجاب به یکی از آنها از دیگری است .