عويلدیکشنری عربی به فارسیشيون کردن , ناله کردن , ماتم گرفتن , ناله , صداهاي ناهنجار ايجاد کردن , ناله و شيون کردن , زوزه کشيدن , عوعو کردن , زوزه
اویللغتنامه دهخدااویل . [ اُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهپر بخش مرکزی شهرستان نوشهر. آب آن از چشمه و محصول آن غلات است .شغل اهالی زراعت و گله داری است . در زمستان عده ای ازسکن
عویللغتنامه دهخداعویل .[ ع َ ] (ع اِمص ) بلندآوازی در گریه و فریاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عَول . عولة. رجوع به عول و عولة شود : راست پند
عویلفرهنگ انتشارات معین(عَ وِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) صدا بلند کردن در گریه و زاری . 2 - (اِمص .) شیون و زاری .
عائلة مالکةدیکشنری عربی به فارسیحق الا متياز , حق التاليف , حق الا ختراع , اعضاي خانواده سلطنتي , مجلل , از خانواده سلطنتي