عرصه دوگاهلغتنامه دهخداعرصه دوگاه . [ ع َ ص َ دُ ] (اِخ ) دهی از دهستان گنجگاه ، بخش سنجید، شهرستان هروآباد. سکنه ٔ آن 262 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغ
عرصهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پهنه، جولانگاه، رزمگاه، زمینه، ساحت، صحنه، فضا، گستره، مصاف، میدان ۲. حیاط ۳. بیابان، صحرا
ساحتفرهنگ مترادف و متضاد۱. پهنه، پیشگاه، جولانگاه، محوطه، عرصه، قلمرو، گستره، میدان ۲. حیاط، صحن، فراخنا، فضا، قلمرو ۳. ناحیه ۴. مرتبه، حد، سطح ۵. درگاه، آستانه
محروسلغتنامه دهخدامحروس . [م َ ] (ع ص ) حراست شده . نگهبانی و پاسبانی شده . محفوظ. (ناظم الاطباء). نگاهداشته شده . (غیاث ) (آنندراج ). نگهداشته شده : که چون رسولان را بر مراد باز
گذاردنلغتنامه دهخداگذاردن . [ گ ُ دَ ] (مص ) گذاشتن . نهادن : از آنکه روی سپه باشد او بهر غزوی همی گذارد شمشیرش از یمین و شمال چو پشت قُنفُذ گشته تنورش از پیکان هزار میخ شده درقش
ملک ستانلغتنامه دهخداملک ستان . [ م ُ س ِ ] (نف مرکب ) ملک ستاننده . ستاننده ٔ مملکت .کشورستان . مملکت گیر. ضبطکننده ٔ کشورها : جان بدهم و دل ندهم کاندر دل من هست مدح ملکی مال دهی م
تاشلغتنامه دهخداتاش . (اِخ ) ابوالعباس حسام الدوله . بقول تاریخ یمینی ، وی از ممالیک ابوجعفر عتبی بود و چون به آثار نجابت و انوار شهامت متحلی بود، ابوجعفر او را لایق خدمت منصور