رهبلغتنامه دهخدارهب . [ رَ ] (ع مص ) رَهَب . (ناظم الاطباء). ترسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 54) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
رهبلغتنامه دهخدارهب . [ رَ هََ ] (ع مص ) رَهب . رُهب . رُهبان . رَهبان . ترسیدن . (دهار) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به رَهب و رُهب شود.
رهبلغتنامه دهخدارهب . [ رُ ] (ع اِ) رَهَب . به لغت بنی حنیفة و حمیرآستین است . (از ناظم الاطباء). رجوع به رَهَب شود.
رهبلغتنامه دهخدارهب . [ رُ ] (ع مص ) رَهب . (ناظم الاطباء). ترسیدن . (صراح اللغة) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (دهار) (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (المص
رهبلغتنامه دهخدارهب . [ رَ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ٔلاغر. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شتر ماده ٔ لاغر، و به شتری که در سفر به کار می رود و خسته می شود نیز اطلاق شده است . (از اقرب
رحبلغتنامه دهخدارحب . [ رَ ح َ ] (ع اِ) ج ِ رَحْبة. (منتهی الارب ). ج ِ رَحَبة و رَحْبَة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ِ رحبة. ایوانهای مساجد و خانه ها و زمینهای فراخ .
رحبلغتنامه دهخدارحب . [ رَ ] (ع مص ) فراخ شدن . (دهار) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (ترجمان ترتیب عادل بن علی ص 51) .
رحبلغتنامه دهخدارحب . [ رُ ] (ع مص ) مصدر به معنی رَحابة. (ناظم الاطباء). فراخ گردیدن . (از منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به رحابة شود.
رُّهْبَانِفرهنگ واژگان قرآنکشيشان - جمع راهب (ازالرهبة و الرهب به معناي ترسي است که توأم با احتراز باشد و رهبانية به معناي مبالغه و غلو و افراط در تحمل عبادت است)
رُهْبَانَهُمْفرهنگ واژگان قرآنکشيشانشان - جمع راهب (ازالرهبة و الرهب به معناي ترسي است که توأم با احتراز باشد و رهبانية به معناي مبالغه و غلو و افراط در تحمل عبادت است)
رهباءلغتنامه دهخدارهباء. [ رَ ] (ع اِ) رُهباء. ترس . (ناظم الاطباء). لغتی است در رُهبی ̍ به معنی ترس . (منتهی الارب ). اسم است از رهب . (از اقرب الموارد). رجوع به رهب در معنی مصد
رهبانلغتنامه دهخدارهبان . [ رَ ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه است در ترس از رَهِب َ مانند خشیان از خَشِی َ. ج ، رهابین ، رهابنة، رهبانون . (از اقرب الموارد). ترسنده . (از غیاث اللغات ) (
رهبانلغتنامه دهخدارهبان . [ رُ ] (ع مص ) رَهَبان . مصدر به معنی رَهَب . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ترسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به رهب شود.