يَدِهِفرهنگ واژگان قرآندستش (براي کلمه يد معاني زيادي غير از دست ذکر کردهاند ، و ليکن بايد دانست که اين کلمه داراي چند معنا نيست بلکه تنها به معناي دست است و در ساير معاني بطور استعار
دست شستنلغتنامه دهخدادست شستن . [ دَ ش ُ ت َ ] (مص مرکب ) شستن دست . غسل ید. آب بر دست ریختن و آلودگی از آن بردن .- دست شستن به خون خویشتن ؛ با خون خود بازی کردن . خود را در معرض ک
دست شیره ایلغتنامه دهخدادست شیره ای . [ دَ رَ / رِ ] (ص نسبی ) دست کج . ناخنکی . ناخنک زن . که دستش چسب دارد. از هرچه بیند نهانی پاره ای برگیرد: دست شیره ای بودن ؛ دست کج بودن .