حاتفیلغتنامه دهخداحاتفی . (اِخ ) نام کتابی است صابئین را و در آن امر رأس و عجائب نیرنجات و عُقَد و صور و غیر آن است . (ابن الندیم ).
هاتفیلغتنامه دهخداهاتفی . (اِخ ) 1- از اهالی اَدِرنه 2- از اهالی انگوریه (آنقره ) 3- از اهالی نیکده . 4- از اهالی بروسه . هر چهار تن از شعرای قرن ده و دوازده هجری عثمانی میباشند.
هاتفیلغتنامه دهخداهاتفی . [ ت ِ ] (اِخ ) ملا عبداﷲ هاتفی خبوشانی جامی خواهرزاده ٔ عبدالرحمن جامی شاعر و عارف ایرانی قرن نهم (متوفی 927 هَ . ق .) بوده است . چهار کتاب لیلی و مجنون
حافیلغتنامه دهخداحافی . (اِخ ) بشر حافی . رجوع به بشر شود : بشر حافی را مبشر شد ادب سر نهاد اندر بیابان طلب ...مولوی .
حاتمیلغتنامه دهخداحاتمی . [ ت ِ ] (اِخ ) محمدبن الحسین . ثعالبی در یتیمة گوید او پسر ابوعلی شاعر کاتب است و بلاغت نثر را با براعت نظم جمع کرده و در وقعة الادهم او را رساله ای معر
حاتمیلغتنامه دهخداحاتمی . [ ت ِ ] (اِخ ) محمدبن حسن البغدادی مکنی به ابی عبداﷲ. از مشاهیر علما وادباء عصر خویش است او در بغداد بتدریس و افاده اشتغال داشت و در سنه ٔ 388 هَ . ق .
صابئینلغتنامه دهخداصابئین . [ ب ِ ] (اِخ ) صابئه . نامی که به دو فرقه ٔ کاملاً مشخص اطلاق میشود: 1 - ماندائی ها یا صبه ، فرقه ٔ یهودی و مسیحی بین النهرین (مسیحیان پیرو یحیی معمد).
حافیلغتنامه دهخداحافی . (اِخ ) بشر حافی . رجوع به بشر شود : بشر حافی را مبشر شد ادب سر نهاد اندر بیابان طلب ...مولوی .
حاتمیلغتنامه دهخداحاتمی . [ ت ِ ] (اِخ ) محمدبن الحسین . ثعالبی در یتیمة گوید او پسر ابوعلی شاعر کاتب است و بلاغت نثر را با براعت نظم جمع کرده و در وقعة الادهم او را رساله ای معر
حاتمیلغتنامه دهخداحاتمی . [ ت ِ ] (اِخ ) محمدبن حسن البغدادی مکنی به ابی عبداﷲ. از مشاهیر علما وادباء عصر خویش است او در بغداد بتدریس و افاده اشتغال داشت و در سنه ٔ 388 هَ . ق .