افعوللغتنامه دهخداافعول . [ اُ ] (ع اِ) یکی از اوزان لغت عرب است مانند فعلول ، چنانکه در کلمه «املول » که نام جنبنده ٔ کوچکی است در ریگزار. و رجوع به نشوءاللغه ص 122 شود.
افؤللغتنامه دهخداافؤل . [ اَ ءُ ] (ع اِ) ج ِفَأل ، شگون . ضد طیره . (منتهی الارب ). ج ِ فأل ، بمعنی سخن خوش و نیکو. (از اقرب الموارد). فؤول . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
افوللغتنامه دهخداافول . [ اُ ] (ع مص ) غایب و ناپدید شدن . (منتهی الارب ). فرورفتن ستاره و ناپدید شدن آن . (آنندراج ). فروشدن ستاره و ماه و خورشید. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن
احلوفةلغتنامه دهخدااحلوفة. [ اُ ف َ ] (ع اِ) سخن که بدان کسی را در سوگندافکنند. (منتهی الارب ). و الاحلوفة افعولة من الحلف .
ارویلغتنامه دهخدااروی . [ اَ وا] (ع اِ) ج ِ اُرْویّة، به معنی بز کوهی ماده و آن جمع کثرت است بر غیرقیاس . (منتهی الارب ). یاقوت گوید: اروی ، و هو فی الاصل جمع ارویة و هو الانثی
افؤللغتنامه دهخداافؤل . [ اَ ءُ ] (ع اِ) ج ِفَأل ، شگون . ضد طیره . (منتهی الارب ). ج ِ فأل ، بمعنی سخن خوش و نیکو. (از اقرب الموارد). فؤول . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
افوللغتنامه دهخداافول . [ اُ ] (ع مص ) غایب و ناپدید شدن . (منتهی الارب ). فرورفتن ستاره و ناپدید شدن آن . (آنندراج ). فروشدن ستاره و ماه و خورشید. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن