525 مدخل
appointments, fittings, furnishings
اثاث، اثاثه، اسباب، بساط، لوازم
(اَ یِ) [ ع . ] (اِ.) صورت غلط ولی مصطلح اثاثه .
furniture
fixture
eşya
غير موثث
unfurnished
ارثی
مزیت رقابت
هذیان
با احتیاط
اثاثیه
اثاثیه – خرده ریز
اثاثیه مختلف و کم بها.خرده ریز.
اثاثیه را جمع کردن.