اراسپلغتنامه دهخدااراسپ . [ اَ ] (اِخ ) از دوستان کورش بزرگ هخامنشی که کوروش پانتِه آ را بدو سپرد. رجوع به ایران باستان ص 327 و پانته آ شود.
اراستندیکشنری فارسی به عربیاجاص مجفف , اکس , ثوب , جميل , جهز , حلية , رتب , رتبة , شجاع , صور , طابق , طرز , عادة , عريس , مدي , مرتب , ملابس , نعمة , هالة
آراسبفرهنگ نامها(تلفظ: ārāsb) همان آراسپ ؛ (در اعلام) نام یکی از سرداران کوروش از ماد که از کودکی دوست وی (کوروش) بود .
طاپوریلغتنامه دهخداطاپوری . (اِخ ) نام طایفه ای بوده است که در ناحیه ٔ شمال شرقی یعنی از کنار رود اَترک تا ساحل رودخانه ٔ آراسپی را برای اقامت و یورت اختیار کرده بودند و نام طبرست
پان ته آلغتنامه دهخداپان ته آ. [ت ِ ] (اِخ ) گزنفون در کتاب 4، فصل 2 آرد که : در خلال این احوال مادیها غنائم را تقسیم کردند و برای کوروش خیمه ٔ باشکوهی با تمام لوازم معیشت و یک زن ش
شاپورلغتنامه دهخداشاپور. (اِخ ) ابن اردشیر. نام دومین پادشاه سلسله ٔ ساسانی . معروف به شاپور اول است . داستان تولد او از دختر اردوان آخرین پادشاه سلسله ٔ اشکانی در شاهنامه و کتب