حوض آبلغتنامه دهخداحوض آب . [ ح َ ض ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )آبگیر. آبدان . || حوض آب و حوض ماهی . || کنایه از برج حوت که برج دوازدهم فلک است .(برهان ) (آنندراج ). || آسمان . (
مخرقلغتنامه دهخدامخرق .[ م َ رَ ] (ع اِ) دشت و بیابان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). دشت و بیابان بی آب . (ناظم الاطباء). || سنگ در کنار حوض که هر گاه خواهندآب ا
چشمه علی دامغانلغتنامه دهخداچشمه علی دامغان . [ چ َ م َ ع َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «چشمه ای است در چهارفرسخی شهر دامغان که آبش از سمت شمال شهر بسمت جنوب جاری است وبا آبهای دیگر
لپر زدنلغتنامه دهخدالپر زدن . [ ل َپ ْ پ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) لب پَر زدن . با موج خرد در آوندی یا حوضی آب به دفعات بیرون ریختن . رجوع به لب پر زدن شود.
دلادللغتنامه دهخدادلادل . [ دَل ْ لا دَ ](ص مرکب ، ق مرکب ) (از: دل + الف + دل ) ( در تداول عامیانه ) پر تا لبه چنانکه از سر بخواهد شدن . تا به لب انباشته چنانکه حوضی یا استخری ا
چمچماللغتنامه دهخداچمچمال . [ چ َ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «نام بلوکی است حاصلخیز از توابع کرمانشاهان که در سمت شرقی این شهر واقع است . ابتدای حد شمالی این بلوک از ا