شی ٔالغتنامه دهخداشی ٔا. [ ش َ ئُل ْ لاه ](ع اِ مرکب ) (مخفف شی ٌٔ ﷲ) یک نوع از تعظیم و تکریم و سلام که معمول دراویش می باشد. (از ناظم الاطباء).- شی ٔاﷲ زدن ؛ (عوام شیداﷲ زدن گوی
شاطی ٔ عثمانلغتنامه دهخداشاطی ٔ عثمان . [ ءُ ع ُ ] (اِخ ) یا شاطی ٔالوادی یا شاطی ءالنهر و مراد از آنها شاطی ٔ (ساحل ) دجله است و آن سرزمینی است در بصره که عثمان بن عفان به عوض خانه ای
بدذهنلغتنامه دهخدابدذهن . [ ب َ ذِ ] (ص مرکب ) کندذهن و بی وقوف . (آنندراج ). بطی ءالفهم و کودن . (ناظم الاطباء).
دژگواردلغتنامه دهخدادژگوارد. [ دُ گ ُ ] (ص مرکب ) دژگوار. ثقیل . بطی ءالهضم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به دژگوار شود.
دیرگذارلغتنامه دهخدادیرگذار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) دیرگذر. || دیرگوار. بطی ءالهضم . بطی ءالانحدار. (یادداشت مؤلف ). رجوع به دیرگذر شود.