storeدیکشنری انگلیسی به فارسیفروشگاه، ذخیره، مغازه، انبار، مخزن، دکان، اندوخته، مقدار زیاد، ذخیره کردن، انبار کردن، اندوختن
فروشگاهstoreواژههای مصوب فرهنگستانمغازة بزرگ یا کوچک که محل فروش انواع کالا یا خدمات است متـ . مغازه1 shop1
انباردیکشنری فارسی به انگلیسیarsenal, barn, depository, entrepôt, repository, magazine, reservoir, stash, stockroom, storehouse, storeroom, stowage, tank, warehouse, well