جنیعلغتنامه دهخداجنیع. [ ج َ ] (ع اِ) گیاه ریزه یا دانه ای است زرد بردرختی چون دانه ٔ سیاه . (از منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
ژنیانلغتنامه دهخداژنیان . [ ژِ ] (اِخ ) (خانه ٔ... یا خان ...) نام منزلی و دهی است نزدیک به شیراز. (آنندراج ) (انجمن آرا).
ژنیانلغتنامه دهخداژنیان . [ ژِن ْ ] (اِ) نانخواه و آن تخمی باشد که بر روی خمیر نان ریزند. (برهان ). همان زنیان است به زای تازی که نانخواه باشد. (آنندراج ).
ژنیانلغتنامه دهخداژنیان . [ ژِ ] (اِخ ) (خانه ٔ... یا خان ...) نام منزلی و دهی است نزدیک به شیراز. (آنندراج ) (انجمن آرا).
ژنیانلغتنامه دهخداژنیان . [ ژِن ْ ] (اِ) نانخواه و آن تخمی باشد که بر روی خمیر نان ریزند. (برهان ). همان زنیان است به زای تازی که نانخواه باشد. (آنندراج ).
زنیانفرهنگ انتشارات معین(زِ) (اِ.) = ژنیان . زینان . زینیان : تخمی است که آن را بر روی خمیر نان پاشند؛ نانخواه .
زنیانلغتنامه دهخدازنیان . [ زِ ] (اِ) ژنیان . نانخواه را گویند و آن تخمی است که بر روی خمیر نان پاشند. (از برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). نانخواه . (از جهانگیری ) (از فرهن
اری پیدلغتنامه دهخدااری پید. [ اُ ] (اِخ ) اُری پیدِس . یکی از شعرای بزرگ یونان ، مولد وی سالامین (480 ق . م .) است . او راست : داستانهای ایفی ژنیا در اُلیس و ایفی ژنیا در تورید و