نگارهدیکشنری فارسی به انگلیسیchart, depiction, design, diagram, gram _, graph, illustration, paradigm, picture, view
نگاره 1graph 2واژههای مصوب فرهنگستانکوچکترین بخش تجزیهناپذیر و مجزا، به شکل یک حرف، در زنجیرۀ نوشتار
داستان مصورواژهنامه آزادنگاره داستان. داستانی است که با نگاره های پی در پی بازگفته می شود. گفته ها و اندیشه های چهره های داستان در درون تَنگُل ها (حباب ها) جا داده می شوند.