مهرسافرهنگ نامها(تلفظ: mehr sā) (مهر + سا (پسوند شباهت)) ، شبیه به مهر ؛ (به مجاز) مهربان و با محبت .
مهرسازلغتنامه دهخدامهرساز. [ م ِ ] (نف مرکب ) مهرانگیز. مهرورز. برانگیزنده ٔ محبت و مهر : هم از بهر مهراب و سیندخت بازهم از بهر رودابه ٔ مهرساز. فردوسی .هریک از چهره عالم افروزی م
مهرسازلغتنامه دهخدامهرساز. [ م ُ ] (نف مرکب ) مهرسازنده . آنکه دستینه سازد. سازنده ٔ مهر. حکاک . مهرکن . که مهر می سازد. که شغل وی مهر ساختن باشد. || جاعل مهر. که به دغا و فریب مه
مهرسازیلغتنامه دهخدامهرسازی . [ م ُ ] (حامص مرکب ) عمل مهرساز. ساختن دستینه و مهر. || جعل مهر. مهر تقلبی و جعلی درست کردن . || (اِ مرکب ) دکان و جای ساختن مهر.
مهرسامواژهنامه آزاداسم ترکیبی پسرانه به معنای خورشید و آتش دو نماد مقدس در ایران باستان.از دیگر معانی آن میتوان به فرزند مهربان،خورشید آتشین و فرزند خورشید اشاره کرد.
مهرسازلغتنامه دهخدامهرساز. [ م ِ ] (نف مرکب ) مهرانگیز. مهرورز. برانگیزنده ٔ محبت و مهر : هم از بهر مهراب و سیندخت بازهم از بهر رودابه ٔ مهرساز. فردوسی .هریک از چهره عالم افروزی م
مهرسازلغتنامه دهخدامهرساز. [ م ُ ] (نف مرکب ) مهرسازنده . آنکه دستینه سازد. سازنده ٔ مهر. حکاک . مهرکن . که مهر می سازد. که شغل وی مهر ساختن باشد. || جاعل مهر. که به دغا و فریب مه
مهرسازیلغتنامه دهخدامهرسازی . [ م ُ ] (حامص مرکب ) عمل مهرساز. ساختن دستینه و مهر. || جعل مهر. مهر تقلبی و جعلی درست کردن . || (اِ مرکب ) دکان و جای ساختن مهر.