صداقتدیکشنری فارسی به انگلیسیcandidness, candor, earnestness, fidelity, frankness, honesty, integrity, loyalty, openness, principle, sincerity, troth, truth, truthfulness, veracity
صداقتلغتنامه دهخداصداقت . [ ص َ / ص ِ ق َ ] (ع اِمص ) دوستی . (منتهی الارب ) (ربنجنی ) (مهذب الاسماء). دوستی داشتن . (مقدمه ٔ میرسید شریف ). و محبتی است صادق که باعث شود بر اهتما
صداقت ورزیدنلغتنامه دهخداصداقت ورزیدن . [ ص َ / ص ِ ق َ وَ دَ ] (مص مرکب ) دوستی کردن . دوستی ورزیدن . رجوع به صداقت شود.