ریدنلغتنامه دهخداریدن . [ دَ ] (مص ) به قضای حاجت رفتن و تغوط کردن . (ناظم الاطباء). غایط کردن ؛ ای ثفل غذا از راه معین بیرون آمدن . (غیاث اللغات ). برادر شاشیدن . (آنندراج ). ت
ریدنفرهنگ انتشارات معین(دَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - مدفوع کردن ، تخلیة شکم کردن . 2 - کنایه از: خرابکاری کردن ، کثافت کاری کردن .
رادنلغتنامه دهخدارادن . [ دِ ] (ع ص ) اسم فاعل از ردن . رجوع به رَدن و رَدَن شود. || (اِ) زعفران . || سرخی به زردی آمیخته . و منه بعیر رادنی و ناقة رادنیة؛ ای ، خالطت حمرته صفرة