ختالغتنامه دهخداختا. [ خ َ ] (اِخ ) کلمه ای است از «ختای » و آن نام ولایتی است از ترکان و در شعر و نثر فارسی گاهی به این شکل یعنی «ختا» آمده است برای اطلاع از وضع جغرافیایی آن
خطادیکشنری عربی به فارسیلغزش , اشتباه , غلط , سهو , خطا , عقيده نادرست , تقصير , عيب , نقص , ناپاک , پليد , شنيع , ملعون , نادرست , خلا ف , طوفاني , حيله , جرزني , بازي بيقاعده , ناپاک
خطافرهنگ مترادف و متضاد۱. اشتباه، سهو، غلط ۲. خبط، لغزش، زلت ۳. نادرست، ناصواب، سقیم ≠ صحیح، درست، صواب ۴. جرم، تقصیر، قصور ≠ صواب ۵. معصیت، خطیئه، ذنب، اثم، گناه ۶. فول، خلاف
خطادیکشنری فارسی به انگلیسیfaux pas, error, false, fault, inaccuracy, inaccurate, inadvertence, lapse, mistake, slip, stumble, wild
خَتَّارٍفرهنگ واژگان قرآنبسيار حيله گر (مبالغه است و از ماده ختر ميباشد که به معناي شدت مکر و حيله است )
خِتَامُهُفرهنگ واژگان قرآنمهرو مومش - پايانش (درمورد خوردني ونوشيدني آخرين طعمي که از آن در دهان باقي مي ماند )(کلمه ختام به معناي وسيله مهر زدن است و در عبارت "خِتَامُهُ مِسْکٌ " ميفرما
ختاخانلغتنامه دهخداختاخان . [ خ َ ] (اِخ ) لقب پادشاه ختا بوده است و او را خان ختا نیز می گفته اند و در این دو بیت فرخی یکی از آن پادشاهان مقصود است : ختاخان را مراد آمد که با تو
ختاییلغتنامه دهخداختایی . [ خ َ ] (ص نسبی ) منسوب به ختا : گر نامه کند شاه سوی قیصر رومی ور پیک فرستد سوی فغفور ختایی .منوچهری .
ختاییفرهنگ انتشارات معین(خَ) (ص نسب .) 1 - از مردم ختا. 2 - یکی از طرح های اساسی و قراردادی هنرهای تزیینی ایرانی که در قالی و کاشی و تذهیب به کار رود و آن طرح نموداری است از شاخة درخت
ختاییفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. از مردم ختا.۲. (اسم) طرحی به شکل گل، غنچه، شاخه، برگ، و خطوط منحنی که در هنرهای تزئینی، مانند قالی، کاشی، و تذهیب به کار میرود.۳. (اسم) نوعی آجر، کوچکتر از