تشویقلغتنامه دهخداتشویق . [ ت َش ْ ] (ع مص ) آرزومند کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة) (دهار). آرزومند گردانیدن . (زوزنی ). به آرزو آوردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج )
تشویقفرهنگ مترادف و متضاد۱. اغوا، انگیزش، تحریص، تحریض، تحریک، ترغیب، تشجیع، وادار ۲. حث، تقدیر، قدردانی ≠ تنبیه ۳. آرزومند کردن، به شوق آوردن، ترغیب کردن، دلگرم ساختن
تشویقدیکشنری فارسی به انگلیسیacclaim, acclamation, accolade, commendation, encouragement, nudge, sanction
تشویق کردنلغتنامه دهخداتشویق کردن . [ ت َش ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شایق کردن و راغب نمودن . (ناظم الاطباء). به شوق آوردن . خواهان و آرزومند ساختن .