ارتیابلغتنامه دهخداارتیاب . [ اِ] (ع مص ) شک کردن . (منتهی الارب ). بشک شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). در شک افتادن . (غیاث اللغات ). بشک افتادن . گمان داشتن . (زمخشری ). شک
ارتیابفرهنگ انتشارات معین( اِ ) [ ع . ] 1 - 1 - (مص م .) کسی را متهم ساختن . 2 - (مص ل .) دچار شک و تردید گردیدن ، گمان داشتن .
ارتیابیهلغتنامه دهخداارتیابیه . [ اِ بی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) (طریقه ٔ...) شکاکین . مرتابین . مریبین . اصحاب المانعة. مقابل قشریین و ظاهریان از نظر عرفا و متصوفه . || عقیده ا
ارتیابیهلغتنامه دهخداارتیابیه . [ اِ بی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) (طریقه ٔ...) شکاکین . مرتابین . مریبین . اصحاب المانعة. مقابل قشریین و ظاهریان از نظر عرفا و متصوفه . || عقیده ا
تردیدفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارتیاب، احتمال، تردد، حیرت، دودلی، ریب، شبهه، شک، ظن، وسواس ۲. دودل بودن، مردد بودن
بشک شدنلغتنامه دهخدابشک شدن . [ ب ِ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ارتیاب . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). امتراء. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). تماری . (ت
دودلیلغتنامه دهخدادودلی . [ دُ دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دودل . ارتیاب . شک ورزیدن . دودل بودن . دودله بودن . تردید. تردد. تعلل . شک . ذبذبة. تذبذب . شک و تردید. مردد بودن
پیرهنلغتنامه دهخداپیرهن . [ هَُ ] (اِخ ) پیرن . اولین فیلسوف از لاادریه یا مُرتابین بزرگ یونان در سده ٔ چهارم ق . م . معاصر اسکندر مقدونی . وی را پیروان بسیار بود و طریقه ٔ ارتیا