رَدُّواْفرهنگ واژگان قرآنبرگرداندند (درجمله" فردوا ايديهم في افواههم" : دستهايشان را به دهانهايشان بردند کنايه است از اينکه ايشان را مجبور به سکوت و نگفتن حق ميکردند ، گويا دست انبياء ر
ارجللغتنامه دهخداارجل . [ اَ ج ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رَجِل . پیادگان . || (اِ) ج ِ رِجل . پایها: الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد اَرجُلهم بِما کانوا یکسبون . (قرآن 65
خباللغتنامه دهخداخبال . [ خ َ ] (ع اِ) فساد. تباهی . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از البستان ) (ترجمان
فیلغتنامه دهخدافی . (ع حرف جر) حرف جر است . (منتهی الارب ). حرف جر است و ده معنی دارد: یکی معنی ظرفیت حقیقی « : غلبت الروم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون فی بضع سنین
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن کلدةبن عمروبن ابی علاج بن ابی سلمةبن عبدالعزی بن غمرةبن عوف بن قسی ثقفی مکنی به ابی وائل از مردم طائف ، از بطن ثقیف ، مولای ابوبکرة ثقف