لورچواژهنامه آزادبسیار تمیز - براق - لورچ دادن = از شدت تمیزی برق افتادن آتش گداخته.شعله ابی رنگ آتش در فرهنگ اصفهان لورچ گفته میشود. آتش گداخته.شعله آبی رنگ آتش در فرهنگ اصفهان
لورچینواژهنامه آزادنام شهری باستانی که طایفه هرمزیار در ان سکونت داشته و بر سر راه ابریشم قرار داشته اکنه بقایای قبرستان و خانه ها باقی مانده؛این مکان در 15 کیلو متری جنوب دهگلان
لورواژهنامه آزادLewer به معنی لب در حالتی که مقداری آویزان باشد در مورد حیوانات و گاهی انسان برای تحقیر یا کنایه مجرای آب ؛ بویژه اگر در اثر بارندگی بوجود آمده باشد ، شیله.
کانیووواژهنامه آزاد(عمران و شهرسازی) جدول آب رو؛ جدول شیب دار پیش ساختۀ بتنی، به شکل حرف v ولی با شیب بیشتر، برای هدایت و انتقال آب باران و آب های سطحی.