خارسیمواژهنامه آزادنوعی علف هرز که در مناطق معتدل می روید و تنها برخی از چارپایان مثل اسب از آن تغذیه می کنند
خارسوواژهنامه آزادخواست رو = مادرزن. ( خاسرو ) کسی که روی مرا زمین نیانداخت ومرا به همسری دخترش پذیزفت
خارسواژهنامه آزادنام بخشی از دهکدۀ ییلاقی فشکور؛ این بخش به دلیل آب و هوای بسیار خوش و طبیعت بی نظیر آن مورد توجه خوش نشینان قرار گرفت و به شهرکی بزرگ و زیبا تبدیل شد. زمستان ها
خاگواژهنامه آزادتخم مرغ بیضه، تخم مرغ و تخم پرندگان دیگر، خایه (لری) [xag] تخم، خایه، تخم مرغ، تخم پرنده.