10 مدخل
(گنابادی) خِلْ؛ آب دماغ، آب بینی. || خَلَ؛ خاله، خواهرِ مادر.
خَلَأ (ع) جا و مکانی که در آنجا چیزی نباشد؛ مکان خالی، محل خالی (لسان العرب)
پرواز کردن
نیت پاک، کسی که کاملا نیت پاکی دارد
چوبی که با آن آتش را برهم می زنند و نوک آن نیز معمولا نیم سوز شده است.