کودکی در بر، قبائی سرخ داشتروزگاری زان خوشی خوش میگذاشتهمچو جان نیکو نگه میداشتشبهتر از لوزینه می پنداشتشهم ضیاع و هم عقارش می شمردهر زمان گرد و غبارش می ستردواژهنامه آزادکودکی در بر، قبائی سرخ داشت روزگاری زان خوشی خوش میگذاشت همچو جان نیکو نگه میداشتش بهتر از لوزینه می پنداشتش هم ضیاع و هم عقارش می شمرد هر زمان گرد و غبارش می س
خشوئیهواژهنامه آزادنام محلی است دیدنی حدود هفتادکیلومتری اصفهان که دارای یک چنار پیر کهنسال کم نظیر است. رودخانه زاینده رود از کنار آن می گذردکه زیبائی خاصی به آن بخشیده است. اطرا
پیشپایهواژهنامه آزادپیش+پایه هموگ(معادل) premise از جناب حیدری ملایری from Piš- "before; in front," from Mid.Pers. pêš "before, earlier," O.Pers. paišiya "before; in the presence o
پورواژهنامه آزاد(میمه ای) پور pör، پسر. حرف «و» غلیظ تر و به صورت ö تلفظ می شود. (میمه ای) پور pör، پسر. حرف «و» غلیظ تر و به صورت ö تلفظ می شود.
وادراواژهنامه آزاد(اصفهان، سده لنجان) وادِرا؛ این واژه همراه با «وِلو» می آید. «وِلو و وادِرا» [velo o vadera] به معنای آواره و هرزه گرد است.