دورواژهنامه آزاد(لری، ممسنی)[دووَر/ duwar] دختر، فرزند مادینه. دُوْر:(dowr) در گویش گنابادی یعنی شجاعت ، جسارت ، جرئت پیدا کردن
دورجینواژهنامه آزاد(گیلانی؛ اطراف فومنات) انتخاب خوب. (گیلانی) بهترین مکان برای زندگی، بهترین موقیت مکانی.
دورومواژهنامه آزادنوعی شکل دادن به نان به صورت ساندویج که مواد غذایی میان آن گذاشته می شود و مصرف می شود
عدد صحیحواژهنامه آزاددرست شماره، شمارۀ درست. زبانزدِ دانشی. در اِنگارش (ریاضی) اَنبوهۀ (مجموعۀ) درست شماره ها را با N یا Z می نمایانند.