دولواژهنامه آزادبیوه - زنی که از شوهرش به دلیل طلاق یا فوت شوهرش جدا شده باشد. دُوْل:(dowl) در گویش گنابادی یعنی سطل چرمی که از آن برای برداشتن آب از چاه یا خاک در هنگام حفر چ
دول دان آسیابواژهنامه آزاددول آلات ریزش است.دان به معنای دانه .وآسیاب هم معلوم .نتیجتا"معنای ناودانی هدایت دانه به سوراخ وسط سنگ آسیای رویی آسیابهای قدیم است
دول گلابواژهنامه آزاددولگلاب؛ دشت گلاب. نام روستایی واقع در صد کیلومتری شهر ایلام. (دول به معنی دشت کوچک است.)
دولک کردواژهنامه آزاددُلُکْ کِرْدَ:(dolok kerda) در گویش گنابادی یعنی بریدن ، برش دادن ، قیچی کردن ، دو تکه کردن ، نصفه کردن
عدد صحیحواژهنامه آزاددرست شماره، شمارۀ درست. زبانزدِ دانشی. در اِنگارش (ریاضی) اَنبوهۀ (مجموعۀ) درست شماره ها را با N یا Z می نمایانند.