پایوواژهنامه آزادپایو:پای آو، پای آب ،در زبان محلی به دهانه قنات که به شکل آب انبارهای قدیم از طریق چند پله به پایین و دهانه قنات منتهی می شد می گویند
پایوازواژهنامه آزاداین لغت افغانی است. معنی همراه را می دهد؛ مخصوصآ اقارب و بستگان مریضی که دربیمارستان از آن مراقبت کند و لغت زیبنده دیگری که از ان می شود ساخت پایوازخانه است یعن
پای بندواژهنامه آزادپای بند به عهد:کسی که برسر قولش می ماند، به عهدش وفا می کند، وعده اش را فراموش نمی کند.