گمش آبادواژهنامه آزادگمش در زبان ترکی گوموش تلفظ میشود که به معنی نقره است از انجا که در گزشته دور در ان منطقه معادن متعدد نقره وجود داشته انجا را گوموشاوا نامیدند ولی در نگارش فارس
مشگوواژهنامه آزادمُشگو، مُشگوی، مشکو، مشکوی: کوشک، کاخ، حرمسرا وگرنه از مدائن راه می پرس ره مشگوی شاهنشاه می پرس ... ملک را هست مشگوئی چو فرخار در آن مشگو کنیزانند، بسیار نظامی،
چمشکواژهنامه آزادروستای چمشک. چم به معنی دره یا زمین های هموار بین دو کوه است. در منطقۀ پلدختر، روستاهای زیادی هستند که اول اسمشان «چم» است، مثل چم انجیر، چم دیوان، چم مورد و چم
مشواژهنامه آزاد(روستای خلار، استان فارس) [فعل نهی، دوم شخص مفرد] مَشُ، مَشو؛ نرو! (گویش خلاری مرکب از بستکی و لاری و پهلوی است. این روستا در دو منزلی شمال غرب شیراز قرار دارد.
لافوواژهنامه آزادLafaw یا لفو بصورت لف بعلاوه اب به معنی سیل است به لری و نیز در لغت نامه اسدی توسی برای سیل هین امده است