15 مدخل
zarevard؛ دانه هاى ریز وسط گُل.
مستبد ، خودکامه
اجبار-حرف اجبار-عامیانه(زورتو بزن تو امتحانا قبول شی)در اینجا به معنای تلاش
پهلوانان، بزرگ مردان
زانو