پایارواژهنامه آزادپایدار؛ استوار؛ ماندگار ؛ زنده ماندن ؛ به طور معمول به معنای «زنده باشی» به صورت دعایی گفته می شود. پایدار ، مقاوم، پاینده، استوار
پای بندواژهنامه آزادپای بند به عهد:کسی که برسر قولش می ماند، به عهدش وفا می کند، وعده اش را فراموش نمی کند.
تنبل خانهواژهنامه آزادجاهایی بوده که به دستور شاه عباس صفوی برای کسانی که بیکار بودند راه اندازی شد، در آنجا به آنها خوراک و جا می دادند البته پس از مدتی گروه زیادی در این تنبل خانه
جلسواژهنامه آزاد(گنابادی) جُلُس؛ نشستن. || جُلُسِش کی:نشست. || پشیمان شدن از انجام کاری، باز ایستادن از ادامۀ کار، توقف.
پشنگهواژهنامه آزادپاشیدن آب به طور مثال وقتی ماشینی در آب رد شود و قطرات آب را به ما بپاشد می گوییم پشنگه شدیم پاشیدن مایعات به اطراف، ترشح با فشار ،مثل زمانی که سنگ در آب می افت