یکواژهنامه آزادیِکَّ:(yekka) در گویش گنابادی یعنی تنها ، بی کس || یَکِ:(yake) در گویش گنابادی یعنی یکی ، یک کسی ، یک عدد
موومانواژهنامه آزادموومان به معنای بخش کاملی از یک اثر بزرگتر موسیقی است که خود آغاز و انجامی دارد. آثاری مانند سمفونی و کنسرتو و سونات هر یک از چند موومان تشکیل میشوند. گاه یک
سرگزیواژهنامه آزاد(زابلی، سیستان) سربلند و سرافراز. نام یکی از طوایف بزرگ سیستان. سرگروه -سردسته نام طایفه بزرگی است در سیستان مفهوم واژه:گز به معنی متر که قدیم الایام به هر 104
تپانچهواژهنامه آزادتپان در زبان ترکی به معنی تکه چوبی است کت و کلفت که روی زمین بعد از شخم زدن می گرداندند تا کلوخ ها شکسته شده و سطح زمین صاف شود. در حال حاضر به بخش زیرین چهارچو
کرزنگروواژهنامه آزاداین یک دروغ است که کرزنگرو شبیه با زامبی بوده این موجود دراستان بوشهر و حومه ی منطقه ی دشتستان بیشتر دیده شده در تعاریف پیرمردها درمیابیم که کرزنگرو در کنار اب
آرنیسواژهنامه آزادآرنیس کلمه ای فیلیپینی می باشد و به دو چوب 70 سانتی می گویند که نام یک رشته ی رزمی از کشور فیلیپین می باشد و در کشور ایران در حال آموزش است.