یکواژهنامه آزادیِکَّ:(yekka) در گویش گنابادی یعنی تنها ، بی کس || یَکِ:(yake) در گویش گنابادی یعنی یکی ، یک کسی ، یک عدد
مضروبواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تایک، تایِ یکم. از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن". "تایک" خوانده می شود "تا - یک". برای نمونه، در گزارۀ 15 = 5 * 3،
مثلث قائم الزاویهواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) سِگوشِ راست، سِگوشِ راستگوشه. "در یک مثلث قائم الزاویه، مربع وتر برابر است با جمعِ مربع های دو ضلع عمود بر هم" به پارسی می شو
یکبار مصرفواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تک گسار، چندگسار، دورانداختنی. "تَک گُسار" از ریشۀ "گُساردَن" به چَمِ "مصرف کردن". اگر ریز شویم، برای نمونه:یک آبدزدک (سرنگ)
زاویهواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) گوشه. "رأس زاویه" به پارسی می شود "سر گوشه" یا "تارَک گوشه". "ضلع زاویه" به پارسی می شود "بَر گوشه". "نقاله" به پارسی می شود
آمیتیسواژهنامه آزاددختر هوخشتره خواهرزن کوروش آمیتیس در زبان پارسی باستان به معنی گل سرخ است. آمیتیس، دختر هووخشتره شاه ماد بود. هووخشتره برای استوارسازی اتحاد خود با نَبوپَلَّسَر