گلمواژهنامه آزادگُلُم:گُ-لُ-م:میم ساکن = جرعه=جرعه ای از هر نوع مایعاتی که نوشیدنی باشد.مانند یک گلم آب خوردن.مردم استان کرمان و شهرستان سیرجان از این واژه استفاده میکنند. گُ ل
خار خوردنواژهنامه آزادخار خوردن. (فعل) در اصطلاح مردم کابلستان، به معنی رمیدن است. ترسیدنی خفیف اما بازدارنده. مانند این شعر صوفی عشقری: از چه خار از ما خوری ای جامه خارایی بیا جای
پترونکواژهنامه آزاد(potroonk) گیاهی است خوردنی که فقط در فصل بهار بیشتر مناطق بلوچستان رویش می کند و عمر کوتاهی حدود یک ماه دارد. این گیاه در بین بلوچها بویژه بلوچهای سرحد طرفدارا
دالکواژهنامه آزاد(dalek) گیاهی است خوردنی که فقط در فصل بهار بیشتر مناطق بلوچستان رویش می کند و عمر کوتاهی حدود یک ماه دارد. این گیاه در بین بلوچها بویژه بلوچهای سرحد طرفداران ب
پیملوکواژهنامه آزاد(pimalok) گیاهی است خوردنی که فقط در فصل بهار بیشتر مناطق بلوچستان رویش می کند و عمر کوتاهی حدود یک ماه دارد.