قلیفواژهنامه آزادقِلِیْف:(gheleyf) در گویش گنابادی یعنی دیگ، دیگ بزرگی که برای پخت غذا روی آتش استفاده م یشده و رنگش به همین خاطر سیاه می شده است.
سروالواژهنامه آزاددر میان اعراب دروان پیامبر ،علاوه بر پیراهن ، یکی دیگر از جامه های دوخته یا چفت و بستدار، "سروال" بود که به جای اِزار برای ستر پایین تنه به کار می رفت و می توان
مرسانازواژهنامه آزادمرساناز:دخترزیباو بی نظیرآسمانی باعث فخر و مباهات که وجودش رفاه نعمت وآسایش همیشگی را هدیه می آورد. مرساناز نامی است دخترانه،که دردل خود چندین نام زیباوپرمعنی
دیگانواژهنامه آزاددهمین جشن از جشن های ماهانه در ایران باستان، از خانوادۀ جشن های مهرگان، تیرگان، بهمنگان و... (جشن های ایرانی: نوروز، سیزده به در، فروردینگان، اردیبهشتگان، خردا