گنجواژهنامه آزادگنجایش gonj زنبور در پهلوی باستان، به معنا و تونمای اندوخته، یا ذخیره و گردآوری شده از هر چیز که دارای ارزش و سزاوار ذخیره کردن باشد، مانند گنچ فلزات گرانبها. ا
گیل دیکواژهنامه آزادنوعی میوه ی بوته ای که به عنوان چای و سوپ مورد استفاده قرارر میگیرد وبرای کم خونی مفید است.
وحشتواژهنامه آزادنهیب. || از شاهنامۀ استاد فردوسی:دلم گشت از آن خواب بد پرنهیب - ز بالا بدیدم نشان نشیب. از ویس و رامین استاد گرگانی:نه از کار بزرگ آید نهیبش - نه از گنج گران آ
رودبار جنوبواژهنامه آزادجُ - نام یکی از شهرستان های استان کرمان با جمعیتی بالغ بر 126000 نفر که از شمال به شهرستان عنبرآباد ، از شرق به شهرستان ریگان بم ، از غرب به شهرستان قلعه گنج و
لوادهواژهنامه آزاد(لَوادِه)نام یکی از پهلوانان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی در شاهنامه(چاپ مسکو) ز تخم لواده چو هشتاد و پنج سواران رزم و نگهبان گنج
پاسندواژهنامه آزادنام روستایی در سه کلیومتری شرق شهرستان بهشهر. گفته می شود نام اصلی آن پاسنگ بوده و در گذر زمان به پاسند تغییر یافته است، چون این روستا روی لایه های سنگی قرار گر