گوکانواژهنامه آزادواژه گوکان به یکی از بزرگترین دهستانهای خفر گویند که به طور دقیق شامل روستاهای:باغکبیر-باروس -زرفلات-راهکان-مورچگی-قلعه وقالینی -خافتر-گریزان-لردخزان- کفه- اباد
گکواژهنامه آزاد(بافت، خلخال، کرمان، فنوج) گُک؛ قورباغه. «آب به کون گک کردن» کنایه از بیکاری است: _کارت چیست؟ _آب به کون گک می کنم!! گُکْ یا گُوْک:(gok or gouwk) در گویش گناباد
گوکانواژهنامه آزادواژه گوکان به یکی از بزرگترین دهستانهای خفر گویند که به طور دقیق شامل روستاهای:باغکبیر-باروس -زرفلات-راهکان-مورچگی-قلعه وقالینی -خافتر-گریزان-لردخزان- کفه- اباد
پاچالواژهنامه آزاد(مینابی، هرمزگان) به مکانی گفته می شود که محل فروش و عَرضِه آبزیان و ماهی تازه است. در زبان فارسی، به این مکان، مغازه یا بازار ماهی فروشی گفته می شود. جمع واژۀ
گکواژهنامه آزاد(بافت، خلخال، کرمان، فنوج) گُک؛ قورباغه. «آب به کون گک کردن» کنایه از بیکاری است: _کارت چیست؟ _آب به کون گک می کنم!! گُکْ یا گُوْک:(gok or gouwk) در گویش گناباد