گوغرواژهنامه آزادنام یکی از بخش های مهم شهرستان بافت کرمان که آب وهوای آن در تابستان بسیار خوش و در زمستان سرد است مردم آن بسیار با هوشند وگردو محصول مهم آن است که به اقصی نقاط
مادهواژهنامه آزادماده یک واژه پارسی است که برگفته از زبان پهلوی است . ماده در پهلوی بیشتر برای مواد بکار رفته تا جنسیت. نمونۀ پهلوی: مادیشت = مادّه اشیا ماتَک = مادّه اشیا ، ماد
اورجینالواژهنامه آزادبگوهر، به گوهر. برای نمونه، رایانه با ویندوزِ بگوهر. در زبانِ کوچه، واژه های بیگانۀ "اریجینال" و "اصل" روانند.
لعیاواژهنامه آزاداز زیبا رویان بهشتی بهشتیان هر وقت بخواهند به چیز زیبایی بنگرند به لعیا می نگرند سنگ قیمتی نام یکی از فرشتگان گوهر،چیزى ارزشمند به معنی خجسته و زیباروست.
دنیاواژهنامه آزادواژه اوستایی و پهلویک دنیا dunyā به معنای مکان زیرین یا جهان پایینی ساخته شده از واژه اوستایی دو به معنای دون فرو (مانند *دوچیسر=دون چهر-فرومایه-پست گوهر) و پسو
گبینواژهنامه آزادانگبین مثال: ﻳﺎ ﺣﻖ ﺗﻮ ﻛﻪ اﺯ ﮔﻮﻫﺮ اﺳﺮاﺭ ﺭﺳﺎﻧﺪﻱ ﺟﺎﻣﻲ ﺑﺮﺳﺎﻥ ﻛﺎﻋﻘﺒﺖ ﻋﻠﻢ ﮔﺒﻴﻦ اﺳﺖ یا حق زنبور. در شهر سراب و هشترود و میانه به زنبور جیبین یا چیبین گفته می شود .