گرگانجواژهنامه آزاد(ترکی اغؤزی) قؤرقؤنچ؛ مکانی با فراوانی نعمت. در فارسی به گرگانج تبدیل شده است. نام شهر فعلی گرگان هم دقیقاً برگرفته از همان نام قؤرقؤن است.
ورگانواژهنامه آزادوَرگان ـ که از دو کلمه وَر و گان تشکیل شده وَر به معنی کنار و پهلو و گان به معنی محل،جایگاه. و این بخاطر نزدیکی و هم جواری این محل به رودخانه زاینده رود بوده که
سورگانواژهنامه آزادسُورگان ـ محلی برای سور دادن.قلعه ای یهودی نشین که در تهیه و تدارکات و سور لشکر ساسانی بر کناره زاینده رود قرار داشته و دشتی بر کنار قلعه و رودخانه زاینده رود ب
بیدکواژهنامه آزادبیدک. کرفته شده از بادک است چون دهانه کوهی که مابین دو تا از روستاهای بیدک به نامهای تلخ آب سفلی بیدک و سرتنگ بیدک واقع شده باد خنکی از آن میوزید به بادک نامگذا
کرک و پرواژهنامه آزاد(گرگانی) بال و پر. در استرآباد کنایه از اعتبار است؛ مثلاً وقتی می گویند:«فلانی کرک و پرش ریخت»، کنایه از بی اعتبار شدن فرد است.