گادرواژهنامه آزادنام رودی است در شهرستان اشنویه که از کوههای مرزی ایران ، عراق و ترکیه سرچشمه می گیرد. به آن گدارچای یا رود مادر نیز می گویند.
رهامواژهنامه آزادرٌهام؛ پرنده ای که شکار نمی کند، مرغی که شکارچی نیست. نام پسر گودرز در شاهنامه. نام پدر فرهاد، معشوقۀ شیرین. 1.پرنده شکست ناپذیر. 2.رها و آزاد.3.قطرات لطیف بارا
تامرادیواژهنامه آزادتامُرادی ،بزرگترین طایفه ایل بویر احمدی می باشد که همرا با دو طایفه دیگر از ایل بویراحمدی به نام قاید گیوی و گودرزی از آنها به عنوان بویراحمدی اردشیری نام برده
پاچالواژهنامه آزاد(مینابی، هرمزگان) به مکانی گفته می شود که محل فروش و عَرضِه آبزیان و ماهی تازه است. در زبان فارسی، به این مکان، مغازه یا بازار ماهی فروشی گفته می شود. جمع واژۀ