گوالواژهنامه آزادگوال یا گواله (goval)کیسه بزرگی که دوسر آن را دوخته و از یک طرف شکاف می دهند و بر پشت حیوانات باری قرارداده و از آن برای جابجایی خاک یا علوفه استفاده میکنند این
گردآلوواژهنامه آزادگونه ای وسیلۀ یازی در استان گیلان، به ویژه در رشت. قطعه ای چوب استوانه ای که یک طرف آن را به شکل مخروطی با رأس تیز در می آوردند. قطر استوانه از دو تا پنج سانتیم
منجلابواژهنامه آزادگودالی که در آن آب کثیف جمع شود، مثل منجلاب حمام های قدیم که گودال پشت حمام بود و آب مستعمل حمام در آن جمع می شد. منجلاب اسم ساخته شده از منجل عربی و آب فارسی ا
آخراسبواژهنامه آزادنام یک گودال کوچک طبیعی برفراز قله ای درغرب دهستان رقه شهرستان بشرویه که ازآب باران وبرف پرمی شود درگذشته که مردم برای مسافرت ازاسب وقاطروالاغ استفاده می کردندب
مدینواژهنامه آزاد(مَ د یَ ن) اصطلاحی در معماری سنتی ایران. فخر و مدین به شبکه های سفال لعابدار غالبا به رنگ فیروزه ای با سوراخ های زیبا گفته می شود که در پنجره های سنتی استفاده
چلواژهنامه آزاد(گنابادی) چِلْ؛ عدد چهل. || هورا کشیدن، فرمانی برای شادی کردن و ابراز خوشحالی جمعی. || چُلْ؛ کلیتوریس (Clitoris) || چَلَ؛ چاله، گودال، قبر، گور.