گنگواژهنامه آزادنوعی آواز رپ، دربارۀ پلیس ِ جنگ و اسلحه و ... (املشی؛ شرق گیلان) gong؛ لوله های سیمانی، با قطر دهانۀ نزدیک به یک متر، که برای ساختن چاه آب کم عمق در دشت های گی
گنجواژهنامه آزادگنجایش gonj زنبور در پهلوی باستان، به معنا و تونمای اندوخته، یا ذخیره و گردآوری شده از هر چیز که دارای ارزش و سزاوار ذخیره کردن باشد، مانند گنچ فلزات گرانبها. ا
گنوواژهنامه آزادریشه ی واژه ی گنو، گنه میباشد و به معنی بد و ناپسند. گنو یعنی آن شخصی که گنه است. آن فرد بد.
بهارچینواژهنامه آزاد[ ب َرِ ] (اِخ ) جایی که در افسانه ها بمنزله ٔ بهشت روی زمین است . بهشت گنگ . و آن بدست عده ای از ایرانیان در وسط خاک توران در طرف شمال سیر دریا (سیحون ) برپا ش
گونگواژهنامه آزادگَوَنگ یک صیغه مبالغه از گَو به معنای پهلوان است و گونگ به این ترتیب معنای بسیار درشت و دلیر می دهد و در خلاصه شدن تبدیل به کنگ و گنگ شده است که در این مدخل ها
گنجواژهنامه آزادگنجایش gonj زنبور در پهلوی باستان، به معنا و تونمای اندوخته، یا ذخیره و گردآوری شده از هر چیز که دارای ارزش و سزاوار ذخیره کردن باشد، مانند گنچ فلزات گرانبها. ا
گنوواژهنامه آزادریشه ی واژه ی گنو، گنه میباشد و به معنی بد و ناپسند. گنو یعنی آن شخصی که گنه است. آن فرد بد.
ورگواژهنامه آزادگرگ در گویش مردم رامسر یا همان سخت سر؛ در لهجه ی هورامی نیز به همان معنای گرگ است البته اصل این واژه، اوستائی است و در همان معنی. (وزوانی؛ وزوان، میمه) وَرگ؛ گر