گندیسکلاواژهنامه آزادکندس . [ ک ُ دُ ] (اِ) بیخ گیاهی است . (آنندراج ). بیخ گیاهی که درون آن زرد و برونش سیاه و مقیی ٔ و مسهل و سفوف آن را چو به بینی کشند عطسه آورد. کلمه کلا (kala
گنداییواژهنامه آزاد(لری بختیاری) گُندایی؛ نام طایفه ای از قوم لر بختیاری و ایل بهداروند (بختیاروند) است. گندا به معنی بزرگ و قوی است.
گنداییواژهنامه آزاد(لری بختیاری) گُندایی؛ نام طایفه ای از قوم لر بختیاری و ایل بهداروند (بختیاروند) است. گندا به معنی بزرگ و قوی است.
نوکار مخیواژهنامه آزادنوکار مخی روستای از بخش مرکزی بوشهر درمسیر جاده بوشهر به گناوه بوشهر به برازجان قرار گرفته شغل مردم کشاورزی و دامپروری حدود ۱۵۰ نفر سکنه دارد قدمت آن به سه هزار
دافواژهنامه آزاددختر (زن) زیبا و دلربا، معشوقه، شخصی که جاذبۀ جنسی زیاد داشته باشد؛ دوست دختر (یا دوست پسر)؛ در زبان آلمانی، سبزیجات گندیده را گویند. در انگلیسی، زنان جاذب مرد
شلپسهواژهنامه آزاد(لری) شِلپِسِه؛ پوسیدن بر اثر عوامل شیمیایی، وارفتن و آب انداختن و له شدن میوه ها مانند هلو، گندیدن و شل شدن میوه.