310 مدخل
گَلُوْ؛ کسی که عقلش درست کار نمی کند، یعنی نابخرد.
(تالشی عنبرانی) سرگین غلطان.
گوله
گِلُوْک:(gelouwk) در گویش گنابادی یعنی گل آلود
دختری با موهایی به لطافت گل
گلو ، راه صوت
teshni گلو گلو
برآمدگی زیر گلو ( که در مردان بزرگتر از زنان است )
(اُزُگَ)(شیرازی پودنکی)باد گلو،آروغ