گبردوزیواژهنامه آزادنوعی سوزن دوزی که زنان زرتشت بر لباس های خود می دوختند و نام دیگر آن زرتشتی دوزی می باشد
اردواژهنامه آزاد(گبری، گنابادی) اُرْد؛ جنگجو طلبیدن، مبارز طلبیدن، مهلت دهی. || اَرِدْ؛ بیاورَد، پس دهد. || اَرْد؛ فرمانده اردو، سرلشکر، رئیس جنگجویان. || اِرَدَ؛ توان، نیرو.
جوشپرهواژهنامه آزاد(گبری، گنابادی) جوشْپَرِه یا جُوشْپِرَ؛ یکی از غذاهای محلی گناباد است. در زمان باستان، گبرها پس از مرگِ یکی از اعضای خانواده این غذا را می پختند، ولی امروزه یکی
دخمهواژهنامه آزاد(گبری، گنابادی) دِخْمَ؛ معادل برزخ در ادیان ابراهیمی، محل توقف برای عبور از دنیای فانی به دنیای باقی، جای تاریک و ترسناک.