گوند گزواژهنامه آزاد(بختیاری) گُوند گَز؛ رُتِیل، عنکبوت درشت و کوتاه پای که گویند نوعی از آنها گزنده است و سمی مهلک دارد.
آفتاب گزواژهنامه آزاد(خراسانی؛ سفیدسنگ) سیاه سوخته، آنچه از آفتاب آسیب ببیند، میوه ای که زیاد بماند و در آفتاب بگندد.
گمش آبادواژهنامه آزادگمش در زبان ترکی گوموش تلفظ میشود که به معنی نقره است از انجا که در گزشته دور در ان منطقه معادن متعدد نقره وجود داشته انجا را گوموشاوا نامیدند ولی در نگارش فارس
بیگه شدنواژهنامه آزادگذشتن،تمام شدن،شب شدن. سال،بیگه گشت،وقت کشت نه / جز سیه رویی و فعل زشت نه مولوی
فارسی دریواژهنامه آزادزبان گذشتۀ ایرانیان که در حال حاضر، زبان مردم کشورهای تاجیکستان و افغانستان است. فارسی دری ، همان زبان پارسی یا فارسی در که در در افغانستان در مناطق پارسی نیشین